سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم – تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
(حافظ)

آقای محمد رضا احمدی، گزارشگر فوتبال و مجری برنامه‌های ورزشی تلویزیون جمهوری ایران، یک ایرانی وطن پرست است. حتماً می‌دانید که وی مسابقات فوتبال تیم‌های ایرانی در برابر تیم‌های خارجی را با شور و حرارت زاید‌الوصفی گزارش می‌کند. همه جیغ و داد ایشان را حین مسابقات فوتبال، بر سر مسائل عمدتاً جزئی، به نفع تیم‌های کشورشان به خاطر دارند (مثلاً به این ترتیب: حالا توپ میرسه به سردار آزمون؛ موقعیت برای سردار؛ بزن سردار؛ میزنه سردار؛ میزنه؛ و گل برای ایران!).

این اواخر آقای احمدی در کنار سایر ایرانی‌ها به شدت مشغول حمایت از رژیم سیاسی حاکم بر کشورشان هستند. ایشان با جدیت بیش‌تر نسبت به سابق و با تمام وجود سعی در حفظ حکومت جمهوری در تلاطمات فعلی دارند. یکی از حوزه‌های فعالیت این افراد و شاید مهم‌ترین حوزه هم برمی‌گردد به تخریب شخص این‌جانب. همین چند شب پیش بود که آقای احمدی را در حال اجرای برنامه‌ای مربوط به فوتسال دیدم که در لحظاتی به کنایه از آن‌چه "دانش آموزان کم بضاعت" می‌خواند، سخن می‌راند. در واقع در آستانه‌ی سال تحصیلی جدید ایشان به عنوان بخشی از برنامه‌ی اصلی، با ارائه‌ی شماره حساب بانکی، مردم را به کمک مالی به این افراد دعوت می‌کرد. چیزی که همیشه در جمهوری ایران سابقه داشته.

احمدی مشخصاً با تأکید بر لفظ "کم بضاعت" سعی داشت وضع مالی شخص این‌جانب را یادآوری کند. البته من کم بضاعت نیستم. هیچ عاقله مردی در سراسر دنیا فردی مثل من را کم بضاعت نمی‌داند. سطح زندگی من نسبت به درصد بالایی افراد ساکن در ایران، بالاتر است. در واقع من همیشه در تمام طول زندگی‌ام به آن‌چه آقای احمدی افراد "کم بضاعت" می‌نامد، کمک مالی کرده‌ام. من نه تنها به طبقه‌ی معیشتی کم بضاعت تعلق ندارم که به طبقه‌ای متعلقم که از آن افراد دستگیری می‌کند.

ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که افراد کم بضاعت هم بخشی از حکومت و در واقع هم گروهی خود آقای احمدی هستند؛ بنابراین احمدی نباید زیاد به آن‌ها خرده بگیرد. کیست که نداند حتی گداهای کوچه و خیابان (به قول حکومت: متکدیان!) و حتی کارتن خواب‌ها هم، هم دسته‌ای خود آقای احمدی و هم‌چون وی عامل حکومتند. بنابراین اظهار بیزاری از آنان جایز نیست. آن هم از سوی فردی که این‌قدر به حکومت ابراز علاقه می‌کند.

بماند که کم بضاعت بودن اساساً چیز بدی نیست و حتی آن‌طور که در ادامه توضیح خواهم داد، حتی یک موهبت است. به هر حال عیب نیست. عیب مسائل بسیار مهم‌تری هستند.

اما قابل تشخیص است که مثلاً وضع مالی من به خوبی خود آقای احمدی نیست. آقای احمدی از من پولدارتر است. منتهی آیا این‌که وضع مالی من به خوبی ایشان نیست، دلیل می‌شود که وی مرا کم بضاعت قلمداد کند؟ در نظر بگیرید که مثلاً علی دایی هم در مقابل آقای محمد رضا احمدی وضع مالی بسیار بهتری دارد. در واقع علی دایی در برابر احمدی آن‌قدر پول دارد که می‌توان گفت، دایی با درآمد روزانه‌ی احمدی، دماغش را تمیز می‌کند! اما آیا این دلیل می‌شود که علی دایی، احمدی را، مثلاً، کم بضاعت بنامد؟!

به هر حال این‌که احمدی از من پولدارتر است نباید باعث شود که مثلاً وی مرا کم بضاعت تلقی کند. ضمن این‌که دوباره تأکید می‌کنم، کم بضاعت بودن اصلاً عیب نیست. و حتی اگر به ادامه‌ی بحث توجه کنید، در خواهید یافت که یک مزیت هم هست.

در دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، مال و منال ارزش ذاتی ندارد. اصالت ازلی ندارد. این قراردادهای بشری و در واقع آموزش‌های حکومت است که باعث شده اموال دنیوی ارزشمند به نظر برسند. به عنوان مثال به مسابقات ورزشی توجه کنید. همین المپیک را که اخیراً برگزار شد، در نظر بگیرید. در نظر بگیرید که برای کسب مدال طلا، چه غوغایی برپاست. ولی آیا مدال طلای المپیک، ذاتاً ارزشمند است؟ توجه کنید که ما با یک تکه فلز بی خاصیت طرفیم. اما انبوه تبلیغات در طی دهه‌ها، باعث شده که بشر برای کسب این مدال سر از پا نشناسد و به هر تلاشی و حتی هر تقلبی دست بزند تا آن را به دست بیاورد. در واقع این ما آدم‌ها، و بهتر است بگویم حکومت‌هایمان، هستیم که تصمیم گرفته‌ایم به مدال طلای المپیک اهمیت بدهیم!

همین مثال را می‌توان به انواع زرق و برق‌های دنیوی تعمیم داد. اشیا، موقعیت‌ها، پوشاک و مسکن مجلل و غیره، با نگاهی دقیق‌تر نه تنها ارزشمند نیستند که حتی دردسرساز هم هستند. نه تنها بشر را آرام نمی‌کنند که زندگی را برای او پیچیده‌تر می‌کنند. و در این میانه است که آن‌چه من آن را "درویشی" می‌نامم، می‌تواند یک شیوه و یک انتخاب آبرومندانه و معقول باشد. توانایی صرف نظر کردن از آت و آشغال‌ها بی فایده و حتی مضر، یک برکت است.

صحبت را کوتاه می‌کنم. احتمالاً به زودی حکومت فرو خواهد پاشید و خیلی از افراد هم کشته می‌شوند؛ اما آن‌ها که زنده می‌مانند، شاهد خواهند بود که شخص من در دنیای آینده زندگی بسیار ساده‌ای را بر خواهم گزید؛ و این مرام من است. در واقع من به جز بازسازی خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم و تهیه‌ی یک سری خرت و پرت‌های صوتی و تصویری و البته کتاب‌های اوریجینال آموزش زبان و خلاصه چیزهایی از این دست، برنامه‌ی دیگری برای آینده ندارم. و تازه همه‌ی این‌ها منوط به آن است که در دنیای آینده تجملات به آسانی در دسترس تمام افراد قرار گیرد. اما تجملات انتخاب من یکی نخواهد بود.


نوشته شده در  چهارشنبه 103/7/4ساعت  11:46 صبح  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پرونده را ببندیم
انکار واقعیت
تغییر صدا
سیاست قدیمی
درندگی
فهمیدگی
[عناوین آرشیوشده]